به گزارش پایگاه خبری ورزش بانوان، حالا که به قول خودش به ته دوران بازیکنی رسیده، با خنده و بغض اماخوشحال و پر هیجان در مورد بسکتبال حرف میزند. عشق به بسکتبال را میشود از تن صدایش فهمید، فراز و فرودهایی که تو را به این نتیجه میرساندکه او بیشک عاشق است و گرنه چه کسی میتوانست این چنین صبور و قوی در شرایط سخت ورزش زنان ایران در زمین بدود و با توپ و تور لحظههایش را سپری کند.
مونا بهبهانی بازیکن سابق تیم گاز که به تازگی همراه با آزاده معینی از دنیای بسکتبال خداحافظی کرده است از سالهای بازی و البته حسرت دیدن بازی اش که به دل مردان خانوادهاش ماند با ایسنا به گفت وگو پرداخت. این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
خداحافظی در اوج
“مسائل شخصی و سنم باعت شد که از بسکتبال خداحافظی کنم. البته نمیخواهم بگویم که سن زیاد باعث خداحافظی شد. هیچوقت از بسکتبال سیر نمیشوم و در دوری از این رشته خلایی در زندگی ام حس می کنم. برای منی که بسکتبال را شناخته بودم این خلاء با بسکتبال پر می شد. ولی به هر حال شرایط به گونه ای پیش رفت که این تصمیم را بگیرم و اینکه یک روز باید این اتفاق رخ میداد، که آن روز امسال رسید. در این مسیر خانوادهام خیلی همراهم بودند. در رسیدن به جایگاهی که الان دارم جدا از تلاش و کمک مربیان و دوستانم، حمایتهای خانوادهام خیلی نقش داشت.”
“بازیکنان دورهی اوجی دارند و دوست داشتم این در اوج بودن در ذهنها باقی بماند. نمیخواستم افت کنم و بگویند این بازیکن دیگر بسکتبالش تمام شده است. نمیگویم ماندگار شوم، بازیکنان بزرگی زیادی بودند که نمیتوانم خودم را با آنها مقایسه کنم اما دوست داشتم سطح خوبی از بازیام در ذهنها بماند.”
دوری از بسکتبال خیلی سخت است
“دوری از بسکتبال خیلی سخت است. هنوز زمان زیادی از اینکه خداحافظی کردم، نمیگذرد انگار هنوز داغم و متوجه نمیشوم. با خودم فکر میکنم که آیا میتوانم دیگر بازیکن نباشم و تحمل کنم؟ اما به هر حال رشدم را در بسکتبال دیدم در این رشته بزرگ شدم و امیدوارم به شکل دیگری در بسکتبال رشد کنم.”
” خیلی خوشحالم از اینکه خدا این مسیر را پیش رویم گذاشت چون خیلی اتفاقی بسکتبال را شروع کردم. ابتدا عشق و علاقهای نبود اما الان که به این سن رسیدم، از مسیری که طی کردم خوشحال هستم. دلم به بسکتبال بسته شده است اما یک روز باید خداحافظی میکردم.”
” قبلا مصاحبههایم اینگونه بود که چطور گل آخر را زدی و امتیاز آخر را کسب کردی، اما الان باورم نمیشود به دلیل خداحافظی از بسکتبال مصاحبه میکنم. شاید زمانی که مصاحبه تمام شود با خودم بگویم کاش حرفهای دیگری را هم زده بودم اما اکنون بیشتر حالت احساسی برایم پیش آمده است. قطعا خاطرهها و تجربههایش برایم میماند.”
حسرتی که ماندگار شد
” شاید پخش رسانهای کوچکترین مسالهای باشد که باید در ورزش بانوان اتفاق بیفتد. بازیها باید تماشاگر داشته باشند. شاید اگر این موضوع هر جای دیگر دنیا مطرح شود خنده دار باشد که با پوشش کامل و تحت کنترل چرا نباید تماشاگر در ورزشگاه حضور داشته باشد؟ نه تنها تماشاچی آقا نمیتواند بازی خانمها را ببیند بلکه چنین امکانی برای خانوادهی ورزشکاران هم وجود ندارد. پدرم، برادرهایم و همسرم حسرت به دلشان ماند که یک بار بازیام را از نزدیک ببینند. بسکتبال را کنار میگذارم و این حسرت همچنان باقی میماند. پدر و همسرم می گفتند، نمیتوانیم حتی آخرین بازیات را ببینیم؟ جدا از اینکه نتوانستم حضورشان را در زمین احساس کنم، تصور کنید چقدر برای آنها نیز دردناک بوده است.”
“شاید فدراسیون تلاش کرده است اما حداقل مجوز حضور خانوادهی بازیکنان را بدهند. کاش خانوادهام میتوانستند بازیام را ببینند. حتی اگر لازم بود شناسنامه نشان دهند. غیر از تماشاچی رسانه هم نمیتواند بازیها را پخش کند. در صورتی که پخش شدن بازیها قدم بزرگی برای ورزش بانوان است.”
” پتانسیل بسکتبال ایران شاید خیلی بیشتر از چیزی است که الان میبینیم. کافی است کمی به آن توجه کنند. اگر بازیها تحت نظر رسانه قرار بگیرند شرایط خیلی فرق میکند و همه بسکتبالیستها تلاش میکنند تا خودشان را بهتر نشان دهند. تا این مرحله از بسکتبال را دیدم اما امیدوارم نسلهای بعد از من که بسکتبال را ادامه میدهند اتفاقهای خیلی قشنگترش را ببینند. هرچند من هم خیلی اتفاقهای قشنگی از بسکتبال دیدم اما شاید قشنگیهای دیگری را از بسکتبال میشد دید، ولی من ندیدم. اگر در بسکتبال نبودم امیدوارم سایر دختران بتوانند شرایط بهتری را تجربه کنند.”
کاش پنج سال دیرتر به دنیا میآمدم
“سالهای زیادی بازیکن تیم گاز بودم. تیم گاز درلیگ ایران همیشه جزو تیمهایی بود که مقام داشت. تقریبا بیش از ۶ یا ۷ سال بین تیمهای اول تا سوم بود. با این تیم یکسال قهرمان و یکسال نایب قهرمان شدم و ۴ یا ۵ سال هم در جایگاه سوم قرار داشتم. گاز چون تیمش را عوض نمیکرد همیشه مقام دار بود اما تیم های سایر بازیکنان عوض میشد به همین دلیل عناوینشان هم تغییر میکرد. اما گاز ثابت بود.”
“در آخرین لحظههای عمر بسکتبالیام با تیم کوشا سپهر سبلان به مسابقههای غرب آسیا رفتم که جزو بازیهای رسمیای بود که تیم های ایرانی میتوانستند در آن شرکت کنند. خوشحالم که در این مسابقهها که با کیفیت بالا برگزار می شد، بازی کردم. بازیهایی که بازیکنان درجه یک NBA در آن حضور داشتند. البته یکسری مسابقههای برون مرزی دیگر داشتم که به اندازه غرب آسیا رسمی نبودند.”
” مسیر برای اعزام به رقابتهای مختلف باز شده است. بسکتبالیستها وقتی به رقابتهای بین المللی می روند و با نحوه بازی کردن تیم های خوب آشنا می شوند تلاش میکنند سطح دانش و تکنیکشان را بالاتر ببرند و رشد کنند چون این بازی ها خارج از حیطهای است که همیشه بازی میکنند و تجربهاش متفاوت است. اکنون که مجوز حضور در رقابت های مختلف صادر شد و راهی برای پیشرفت بیشتر باز شده است جای شکر دارد. امیدوارم بازیکنان بتوانند از این لحظهها استفاده کنند. خوش به حال کسانی که پنج یا ۱۰ سال دیرتر به دنیا آمدند. ”
بدون بسکتبال سخت است
” از ۱۵ سالگی بسکتبال را شروع کردم و خوشبختی هایی را در این مسیر تجربه کردم که شاید افراد هم سن و سالم تجربه نکنند و به خاطر شکستهایم ناراحتیهایی را کشیدم که گاهی فکر میکردم نمیتوانم تحمل کنم. هم خوشبختیهای بسکتبال برایم شیرین بود و هم ناراحتیهایش به گونه ای بود که فکر میکردم ته دنیا است. تجربه بسکتبال رشدی است که داشتم. علاوه بر این شاید در شرایطی بتوانم تصمیم هایی را بگیرم که افراد دیگر که این حضور در بسکتبال را تجربه نکردهاند، نتوانند. همچنین اگر در این مسیر قرار نمیگرفتم با برخی از دوستانم آشنا نمی شدم حتی این راه باعث شد که با همسرم آشنا شوم.”
” برنامه دارم که در کنار بسکتبال باشم اما اینکه چگونه پیش برود به شرایط شخصی و بسکتبالی بستگی دارد. در حال حاضر هیچ تصمیم نگرفتم که به چه شکلی در کنار بسکتبال بمانم اما می دانم که بدون بسکتبال سخت است.”
“علاوه بر خانم شفیعی که بسکتبال را با او شروع کردم و سایر دوستانم که من را پایبند کرده بودند و خانم طیاری که کارم را با او ادامه دادم از همه مهمتر این موضوع بود که با آزاده معینی بسکتبال را کنار گذاشتم. از همان ابتدا که بسکتبال را شروع کردم در کنارش بودم یعنی سابقهی دوستیمان به همین اندازه طولانی است. یکی از دلگرمیهایم که توانستم بسکتبال را کنار بگذارم آزاده معینی بود که با هم خداحافظی کردیم.”
تلاش برای بسکتبال
” همراه با بازیکنان دیگر، سالهای بازیکنی هیچوقت به این فکر نمیکردیم که فایده این همه تلاش چیست، وقتی که به مسابقههای برون مرزی اعزام نمیشویم؟ عشق بسکتبال آنقدر برایمان دوست داشتنی بود که به چیزی فکر نمیکردیم مگر زمانی که تازه شروع کرده بودیم به قراداد بستن و اینکه آیا تیمی بود که اسپانسریمان را قبول کند؟ خودمان باید هزینه میکردیم. شرایط سختی بود در خوابگاههایی که به طور شخصی محال است گذرمان به آنها بیفتد ساکن شدیم و به خاطر تیم وعشقی که به بسکتبال داشتیم همه این شرایط را تحمل کردیم. اصلا به این که نتیجهی کارمان چه میشود فکر نمیکردیم بلکه تلاشمان به خاطر خود بسکتبال بود.”
سطح دانش بسکتبالمان باید بالا برود
“سطح دانش بسکتبال قطعا باید بالاتر برود. مربیان خوبی داریم که پتانسیل بالایی دارند ، قبول دارم که باید دورههای علمی شرکت کرد اما الان آنقدر فضای مناسب وجود دارد که هر کسی میتواند آنلاین بازیها را ببیند که تیمها از چه تاکتیکی استفاده میکنند. حتی به قول یکی از مربیان سیستم گرم کردنشان هم متفاوت است و باید دقت کرد که روی چه مسائلی تمرکز میکنند، بنابراین باید سعی کنند علاوه بر آموزش، سطح هیجان و انگیزهشان بالا برود.”
“بسکتبال ایران قطعا پتانسیل رسیدن به جایگاه های بالا را دارد اما باید تلاش کنند همانطور که فوتسال بانوان ایران با تلاش و توجه، قهرمان آسیا شد بسکتبال هم میتواند جایگاه خوبی کسب کند. علاوه بر این بازیکنان هم انگیزه پیدا میکنند. در مسابقههای غرب آسیا بازیکنان با هیجان زیادی از برنامههایی که بعد از برگشتن به ایران برای پیشرفتشان در نظر گرفته بودند صحبت میکردند. امیدوارم بستر مناسبی فراهم شود تا این همه بازیکن باانگیزه بتوانند خودشان را نشان دهند.”
“به عنوان یک بازیکن کوچک معتقدم درست است که مربی، کادر فنی، فدراسیون و تلاشهایشان در سرنوشت بسکتبالی بازیکنان مهم و تاثیرگذار است اما در آخر خود بازیکن است که با پشتکارش رشد می کند. اینکه بتواند خودش را از شرایط روحی سختی که در آن قرار گرفت بیرون بکشد و خوشیهایی که تجربه کرده است مغرورش نکند.”
ورزش بانوان، بدون مراسم خداحافظی
“در مورد مراسم با بازی خداحافظی باید بگویم که در ورزش بانوان چنین مراسمی وجود ندارد. در بازی آخر فقط تیم و اطرافیانم میدانستند که برایم بازی آخر است. البته قرار بود لیگ تهران تا قبل از سال جدید تمام شود و زمانی که به مسابقههای غرب آسیا دعوت شدم در ذهنم بود که این رقابتها بازی آخرم باشد اما اتفاقاتی افتاد که دو بازی از لیگ تهران به سال جدید موکول شد وگرنه با غرب آسیا خداحافظی میکردم.”
روز خاطره ساز
” یکی از خاطرههایی که هیچوقت فراموش نمیکنم مربوط به روزی است که بازیکن دسته یک لیگ ایران بودم. بازی فینال دسته یک تعیین میکرد به سوپر لیگ صعود میکنیم یا نه و این بازی همزمان با کنکور کارشناسی ارشدم بود. فکر میکردم نمیتوانم در بازی شرکت کنم چون خانوادهام روی درسم خیلی تاکید داشتند. یادم هست کنکور هیچوقت بعد از ظهر برگزار نمیشد و آن سال برای اولین بار زمان کنکور ساعت دو بعد از ظهر بود. بسکتبالم ساعت یک تمام شد وبازی را بردیم. در طول بازی هیجان زیادی داشتیم چون با اختلاف یک امتیاز برنده شدیم و اصلا فرصت استراحت در زمان برگزاری مسابقه را نداشتیم. با آن هیجان زیاد سر جلسه کنکور حاضر شدم که با رتبه ۱۸ توانستم قبول شوم.”