به گزارش پایگاه خبری ورزش بانوان، ﺷــﺎﯾﺪ این روزها ﮐﻤﺘﺮ ﮐﺴﯽ اﺳــﻢ زهرا ابراهیمی در تکواندو را ﺷﻨﯿﺪه ﺑﺎﺷــﺪ. بانوی بابلی که دوران قهرمانیاش هم بنا به دلایلی که خودش آن را نقل کرد، کوتاه بود. او هم مثل همه ورزشکاران روایتی دارد از زندگی ورزشیاش که میخواهد با دیگران در میان بگذارد. زهرا ابراهیمی که فرزند آخر یک خانواده ۵ نفره است یک خواهر و یک برادر دارد؛ او متولد ۲۵ مرداد ۶۹ است، لیسانس گرافیک و تربیت بدنی دارد. در ادامه داستان پرحادثه و پربغض بانوی سابق تکواندوکار کشورمان را بخوانید:
زهرا ابراهیمی ؛ اولین دختر تکواندوکار بابل
اصالتم به روستای شیرمحله در فریدونکنار برمیگردد. پنج ساله بودم که تکواندو را در بابل شروع کردم. آن زمان اولین دختری بودم که در بابل تکواندو را شروع کرد. در بابل باشگاهی نبود که به دختران، تکواندو آموزش بدهد. ناچار به باشگاه پسران رفتم. چند وقت بعد دختران دیگر از جمله سوسن حاجیپور به سمت این رشته کشیده شدند و تکواندوی بانوان در بابل جان گرفت. مدتها گذشت و حضور در ترکیب تیم ملی نوجوانان در مسابقات قزاقستان را هم تجربه کردم. الان البته نامم به عنوان پیشکسوت تکواندوی بابل ثبت شده است.
ماجرای سکته کردن زهرا ابراهیمی
به خاطر سختیهایی که در شهرمان داشتم برای ادامه راه تکواندو به تهران آمدم. در لیگ تکواندو برای تیم سایپا که آن زمان مینو مداح هدایتش را برعهده داشت بازی میکردم، سال ۹۰ بود که اتفاق بدی برای من افتاد. اتفاقی که اصلا انتظارش را نداشتم. در حالی که قرار بود هفته بعد به مسابقات منچستر اعزام شوم، سکته کردم. داستان از این قرار است که بعد از تمرین خواستم به خوابگاه بروم، داخل ایستگاه مترو بودم که اتفاقی سرگیجه گرفتم و بیهوش شدم. حالم که سرجایش آمد بلند شدم و به مسیرم ادامه دادم طی مسیر احساس کردم که لکنت زبان دارم.
با همان حال به خانه یکی از اقوام در تهران رفتم و با سرپرست تیم ملی در مورد اتفاقی که برایم افتاد، صحبت کردم. سراغ پزشک متخصص رفتم سی تی اسکن گرفت و گفت اتفاق خاصی نیفتاده. خانوادهام به تهران آمدند و همگی با هم برگشتیم بابل. در بابل در حالی که احساس میکردم حالم خوب است، تمرین کردم و متاسفانه بلافاصله سمت راست بدنم از کار افتاد. در بخش مراقبتهای ویژه بیماستانی در بابل بستری شدم. ملاقات ممنوع بودم و روزی ۱۸ تا قرص میخوردم کسی هم تشخیص نمیداد که چه مشکلی برای من پیش آمده است، مدتها گذشت تا اینکه به کمک مسئولان فدارسیون تکواندو به بیمارستانی در تهران منتقل شدم و به محض بستری در این بیمارستان حال من خوب شد و به اوضاع قبل برگشتم. هزینهها بالا بود و فدراسیون تکواندو برایم کم نگذاشت.
نذر سلامتی
نذر کردم حالم که خوب شود و به تکواندو بازگردم، اگر مدالی در مسابقات بدست بیاورم حتما به حرم حضرت معصومه اهدا کنم. همین طور هم شد و یک سال و نیم بعد در مسابقات جهانی هان مادانگ مدال نقره گرفتم و همانطور که برنامه ریزی کرده بودم مدالم را به حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها اهدا کردم.
دلیل کوتاه بودن عمر قهرمانی
اما بعد از این مسابقه کم کم از صحنه ورزش کنار کشیدم. یعنی مسائلی پیش آمد که این اتاق افتاد. یکی اینکه هیچ حمایتی از هیئت استان پشتم نبود و دوم اینکه به صلاح نبود دیگر مسیر ورزشیام را ادامه دهم و تکواندو را برای همیشه به عنوان یک ورزشکار کنار گذاشتم؛ اما کسانی مسبب این اتفاق بودند که هیچگاه نمیبخشم. (این بخش از صحبتهای زهرا ابراهیمی به درخواست خودش حذف شد). با این حال ناامید نشدم و تصمیم گرفتم تکواندو را از دریچهای دیگر ادامه دهم. دورههای مربیگری را میگذرانم و میخواهم مربی شوم، آنهم مربی نونهالان. امیدوارم روزی مربی تیم ملی نونهالان ایران باشم و به همراه آنها به مسابقات جهانی اعزام شوم.
استقلالی دو آتیشه و ارادت بی چون و چرا به مرحوم هادی نوروزی
شدیدا فوتبالی هستم و طرفدار پروپاقرص استقلال. اما همشهریام، هادی نوروزی کاپیتان پرسپولیس اسطوره ورزشی و در صبر و شکیبایی الگوی من است. امیدوارم روحش شاد باشد و هانی و هانا بچههایش هرجا که هستند همیشه خوش و خرم باشند. از ته دل هر دو را دوست دارم و بهترینها را برای خانواده مرحوم هادی نوروزی آرزو میکنم.
الگوهای ورزشی زهرا ابراهیمی
مایکل جردن و محمد علی کلی الگوهای ورزشی من هستند و استاد ندا زارع هم الگوی مربیگری من است. الگوی اخلاقی من در ورزش هم هادی نوروزی است.